سال 1386 با خانمی به نام نعیمه ارتباط کوتاه مدتی داشتم .جوان بودم و در دام شیطان . ایشون به من خیلی وابسته شده بود . ولی من رهایش کردم - به نظرم توی موسسه آموزش عالی کاویان درس میخوند . ( محل دانشگاه اون زمان از بلوار وکیل آباد که وارد بلوار کوثر میشدیم ، همون اوایل سمت چپ بود) الان من صاحب یک فرزند معلول شده ام و به دلم افتاده که شاید به خاطر همون دل شکستن بوده - آخه چند نفر که میدونن بچه م معلوله ، میگن یه وقتی دل کسی رو نشکستی و ... حاضرم هرکاری که از دستم برمیاد انجام بدم که ایشون ازم راضی بشند - هیچ نشانه ای ازشون ندارم-امیدوارم خدا یه جوری خودش درست کنه و ایشون هر طور شده من رو حلال کنه - به شدت حالم همیشه گرفته است