من در سن کم به همراه پدر بزرگم که کشاورز بود به مزرعه ای رفتیم برای جمع شدن دورهمی کشاورزان ، من در محیط مزرعه در حال بازی با گله گوسفندان بودم که یک گوسفند زیر دست و پای بقیه گسفندان افتاد و سرش اسیب دید و خونی شد . من به خاطر سن کم ترسیدم و فکر کردم ان حیوان مرده است به همین خاطر فرار کردم و رفتم داخل اتاقی که کشاورزان جلسه داشتند و به کسی چیزی نگفتم . در سن بالاتر که به پدربزرگم گفتم ایشان در خاطرشان نبود و الان متاسفانه به تازگی فوت کردند . اگر صاحب مزرعه موستوفی شهر کاشان این نوشته را میخواند اسم پدربزرگ من حاج علی جزایری بوده و اتفاق مربوط به حدود 19 سال پیش است . محدوده این مزرعه هم اگر اشتباه نکنم حدودا نزدیک چاه آب و موتور خانه بوده . عاجزانه درخواست میکنم اگر قسمت شد و صاحب مزرعه این نوشته را دید من را حلال کند یا من را مطلع کند از نشانی خود .