اینجا درگاهی است برای اینکه دیگران لغزش ها و کوتاهی های ما درباره ی خودشان را ببخشند.
درگاهی نورانی برای بخشیده شدن، گذشت و چشم پوشی از لغزش های مسافران زمین که به حکم طبیعت خاکی، سرشار از ضعف ها و نیازها و خطاهای جسمانی اند.
شما هم میتوانید در این درگاه خدمات زیر را دریافت فرمایید
سال ۸۷ یا ۸۸ توی روستای گردشگری پالنگان در استان کردستان،من یه جوان ۱۸_۱۷ ساله بودم،با دوستانمون رفته بودیم تفریح،وسط راه،یه زوج جوان به من رسیدن،و یه دوربین عکاسی یاشیکا قدیمی دستشون بود،و از من خواستن یه عکس ازشون بگیرم،منم دوربین رو دست گرفتم و گفتم این چه دوربین عتیقه و آشغالیه،در اون لحظه در صورت اون آقا خورد شدن غرورش و جریحه دار شدن احساس اش رو در کنار همسر یا نامزدش دیدم،همچنین اون خانم همراهش خیلی ناراحت و سرخورده شد،از وجنات اون آقا و خانم میشد فهمید خیلی انسان های خانواده دار،با فهم و شعور و مودب هستن،وگرنه میتونستن همون لحظه صد تا فحش به من بدن،یا منو مورد کتک کاری و متقابلا جواب من رو بدن،اگه اینجا پیام من رو دیدن ازشون تقاضای حلالیت دارم،و هر کاری از من بر بیاد برای جبران،دریغ نمیکنم هیچ وقت غرور دیگران رو نشکنید،که آه اون فرد دامن زندگیتون رو میگیره،خدا از سر تقصیرم بگذره😭
سال 1386 با خانمی به نام نعیمه ارتباط کوتاه مدتی داشتم .جوان بودم و در دام شیطان . ایشون به من خیلی وابسته شده بود . ولی من رهایش کردم - به نظرم توی موسسه آموزش عالی کاویان درس میخوند . ( محل دانشگاه اون زمان از بلوار وکیل آباد که وارد بلوار کوثر میشدیم ، همون اوایل سمت چپ بود) الان من صاحب یک فرزند معلول شده ام و به دلم افتاده که شاید به خاطر همون دل شکستن بوده - آخه چند نفر که میدونن بچه م معلوله ، میگن یه وقتی دل کسی رو نشکستی و ... حاضرم هرکاری که از دستم برمیاد انجام بدم که ایشون ازم راضی بشند - هیچ نشانه ای ازشون ندارم-امیدوارم خدا یه جوری خودش درست کنه و ایشون هر طور شده من رو حلال کنه - به شدت حالم همیشه گرفته است
ما در ستاد مشترک هم خدمتی بودیم که یک روز صبح
در قسمت آماده من و صارمی بگومگو کردیم و من مشتی به صورت ایشان زدم که خیلی محکم بود و صورت ایشان آسیب دید از پروردگار میخوام که به دل ایشان بیندازد و این متن را بخواند و بنده رو حلال کند
ان شاالله یا قصاص کنند
در سالهای ۷۵ تا ۷۹ --۱۵تا ۱۹ ساله بودم در شهربازی قدیم تهران در اتوبان چمران در شلوغی جلوی چرخ و فلک بزرگ دست به بدن یک دختر خانم زدم از ایشان حلالیت می خواهم
ببخشید من فکر کنم نامزد های انتخباتی دوره چهاردم ریاست جمهوری مسخره کردم حلالیت میطلبم
سلام
متاسفانه من در سن ۱۸ سالگی در کنار گذر اتوبان فتح داشتم با سرعت بالا میرفتم حدود ساعت ۱۲ بامداد
به علت تعمیر جاده بسته بودن یک لاین اتوبان را و یک عابر داشت میرفت از قسمت ماشین رو و من به علت سرعت بالا نتونستم کنترل کنم و ایینه ماشین برخورد کرد با ارنج دست اون فرد و من به علت سن کم ترسیده بودم و اشتباهی انجام دادم و فرار کردم
از اون فرد درخواست حلالیت دارم و امیدوارم بزرگی کنن و بنده رو ببخشند
و باید بگم که کار خدا درست است و بنده دقیقا ۱۰ ماه بعد از اون اتفاق با موتور خوردم زمین و دقیقا ارنج دستم شکست و دامنه حرکتی دستم مشکل پیدا کرد
لطفا حلال کنید بنده رو من اصلاح شدم و سعی کردم انسان بهتری باشم اما این عذاب وجدان روح بنده رو عذاب میدهد
انشالله حلال کنن بنده رو
به امید خدا
ممنون از سایت حلالیت
ممنون از اقای موضون
سلام
من ثمین صفا هستم و دقیقا پنج سال پیش من و شما کلاس دوم توی مدرسه «شمیم یاس»بودیم شما یک مقدار نا مرتب بودید و بچه ها از شما بدشان می آمد .یک روز برف آمده پس توی سالن زنگ تفریح خورد و شما مبصر بودید و جلوی در ایستاده بودید که بچه ها وارد کلاس نشوند اما بچه ها به در حمله کردند و منم بینشون بودم بچه ها در رو هل دادند و در باز شد بعد یکی از بچه ها به اسم بهار شروع کرد داد و بیداد و یکی از حرف های که زد این بود «تو با مشت زدی تو قلب همه» منم برای پشتیبانی از دوسم دروغ گفتم که قلبم درد میکنه و شما با مشت به من زدی ...خلاصه که مادرتون از ما عذر خواهی کرد و شما فردای اون روز یکی از کتاب هاتون که راجب امام زمان بود که به من هدیه دادید لطفاً بابت توضیح هات بالا ناراحت نشید من فامیلی تون رو یادم نمی یاد ولی اگر شما منو یادتون میاد لطفاً به من زنگ بزنید و خودتون رو معرفی کنید ممنون.🙏
در سن ۱۷ سالگی با این خانم از طریق تلگرام با او حرف زدم و رابطه مجازی داشتم به مدت ۶ ماه و یکدفعه رابطمان را قطع کردم و فکر کنم ایشون آسیب دیدن . واقعا شرم دارم و الان چند سالیست این عذاب وجدان با من هست .
با عرض سلام و احترام
تقریباً یک ماه پیش، سه خوانواده به سمت چالوس حرکت کردیم و رفتیم تنگه دار. اونجا برای رد شدن از رودخانه و تنگه رفتیم از یه مغازه ای که زن و شوهر بودن و اسم مرد آقا فرزاد بود و دمپایی مخصوص تنگه رو می فروختند،دمپایی خریدیم.و به خیال اینکه خواهرم پول دمپایی من رو حساب کرده از مغازه اومدم بیرون با دمپایی بدون پرداخت بهایش.در حالی که خواهرم هم فکر کرده بود ما پرداخت کردیم.و مغازه دار هم چون حتما تعداد ما بالا بود متوجه نشده بود.ولی در واقع از ۹ نفر ، ۶ نفر پول دمپایی رو پرداخت کردن و ۳ نفر که من و خواهر و برادرم باشیم پرداخت نکردیم و فکر میکردیم بقیه پرداخت کردن و بعد از اینکه به تهران رسیدیم متوجه شدیم.خواهشا هرکسی میتونه به من کمک کنه تا شماره ی اون زن و شوهر و پیدا کنم و ارتباط بگیرم که پول دمپایی هارو که پرداخت نکردم رو به حسابشان واریز کنم.
من سوم ابتدایی بودم ایشون پنجم ابتدایی در یک مدرسه بودیم من با ایشون لج بودم مادرم معلم بودن اون مدرسه هوامو داشتن رفتم الکی به ناظم گفتم ایشون به من راجب مادرم حرف بدی زده ناظم هم ایشونو تحقیر و دعوا کرد و ناراحتی اون کار من و شرمندگی تا الان که ۲۴ سالمه تو قلب منه کاش ایشون پیدا بشه ازشون حلالیت بگیرم